شوخی با شعر

کبوتر با کبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز


یکی از بزرگان اهل تمیز . . .... . . از ترس زنش رفت زیر میز


شنیدم از نیک مردی فقیر . . . . . که موشی پرید توی ظرف پنیر


ربنی آدم اعضای یکدیگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند


اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو دیپلم بگیر فالوده بفروش


تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی


تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم


هرچه از دوست می رسد نیکوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب کدوست


میازار موری که دانه کش است . . ..... . . که شلوار زیرش بدون کش است


سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز . . . . . مرده آنست که مشتش بزنی جم نخورد


میازار موری که دانه کش است . . . ... . که جدش در آمریکا هفت تیر کش است


یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !


دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد